سلام.من یه دختر 15 ساله هستم و 7ساله عاشق پسر عموی بابام شدم.دیوونه وار دوسش دارم.خیلی دوست دارم بدونم اونم دوسم داره یا...ممکنه بگین هوسه اما واقا نیست من اونو برای خودش میخوام نه برای تیپ و قیافش .من یه دختر خیییلی آروم هستم.خیلی باهام شوخی میکنه .یه دختر عموی 17 ساله هم دارم با اونم گرم میگیره.دوست داره بامن هم گرم بگیره .خیلی تمرین میکنم که جلوش خیلی استرس نداشته باشم اما بازم وقتی میبینمش دست و پام میلرزه.اون 21 سالشه تنها خواستم اینه که بدونم دوسم داره یا نه دارم دیوونه میشم.اولاش خیلی به درسام لطمه زد اما امسال دارم سعی میکنم به درسام لطمه نزنه و خیلی پیشرفت هم کردم.هیچ روزیم نشده که بهش فکر نکنم.خیلی از دوستام دوست پسر دارن اما واقعا من نمیتونم وقتی آدم عاشق کسی باشه نمیخواد با کسه دیگه ای باشه.موبایل هم ندارم اگر هم داشتم هیچوقت نمیتونم غرورم رو بشکنم .تنها چیزی که ازش دارم یه عکسه.فقط شاید سه چهار ماهی یک بار هم ببینمش.ببخشید خیلی حرف زدم به عزیز ترین کستون قسمتون میدم کمکم کنید شرایط آرامش از وجود آدم دور نخواهد شد و برعکس آن لذتهایی که در غیر این مسیر و هدف به انسان میرسد در ادامه تلخی های خود را به او بنمایاند.امام علی علیه السلام میفرماید:برای جانهای شما بهایی جز بهشت نیست، خود را به غیر آن نفروشید.[1] و تنها در صورتی به این جایگاه دست می یابیم که خدا از ما راضی باشد و اینجاست که آن حرفی که در ابتدا باید میزدیم را باید بزنیم که رضایت خدا در گرو رضایت پدر و مادر است(البته به این شرط که آنها دستورشان مخالف با آن چیزی که خدا از فرد میخواهد نباشد)وقتی انسان بداند که هرچقدر هم وقت بگذارد تا بتواند رضایت والدین را به دست آورد در واقع نه تنها چیزی را از دست نداده بلکه همین خود سبب پیشرفت حقیقی در زندگی است و او را در مسیر تعالی و پیشرفت قرار میدهد ناراحتی به دل راه نمیدهد.درست است که شاید پیشرفت شما و بالاتر رفتن کارایی شما برای خدمات بهتر به هم وطنانتان در گرو این مسافرت کاری باشد ولی بدانید که رضایت قلبی والدین و تلاش برای کسب رضایت آنها راه های بسیاری را پیش روی شما بازخواهد کرد.در نظر داشته باشید که والدین اگر حرفی میزنند از سر دلسوزی است و آخر امر در صورتی که ازدواج نکنید( که ما در این قسمت نیز حرفهایی برای گفتن داریم) وقتی پا به سن گذاشتید و کمی از تب و تاب جوانی افتادید تنها جایگزین کمبودهای عاطفی و محبتی نه دوست است و نه همکار بلکه حضور گرم خانواده خصوصا والدین در زندگی شما خواهد بود.توصیه ما در آخر کار مشاوره جزیی تر برای روشن تر شدن مسیر پیش رویتان است.با آرزوی توفیقات روزافزون برای شما...
باز اگه دیدی، حرف زدن فایده چندانی نداره، حتما با همسرت پیش یه مشاور خوب برین
براش توضیح بده که نیاز هس این مسائل مرتفع بشه، چون برام مهمه که ارتباطات خوبی با مامانت اینا داشته باشیم، نه اینکه همش دچار تنش بشیم، همسرت حتما با خانوم عاقل و بامحبتی چون شما راه میاد وهمراهی میکنه، شک نکن، اونم با توجه به اینکه گفتی ایشون اینطور فک نمی کننتوکل برخدا
ان شاءالله حل میشه
نمیدونن ( و البته برا پسر خوب میدونن ) چون دنبال دختری هستن که سابقه دوستی نداشته چون خوششون نمیاد چون غیرتشون اجازه نمیده با کسی که سابقه دوستی داشته باشن (اما همون غیرت اجازه میده خودشون با همه دوست باشن) چون از زن توقع نجابت و .... دارن اما هیچ گفتین دختر ایرانی چه توقعی داره؟ چون تو ناخوداگاه شما این فکر شکل گرفته چون این تفکرات رو جامعه مرد سالارانه به شما تحمیل کردن یا شایدم از نظر شما دختر ایرانی توقعی نباید داشته باشه همین که اسم شوهر روش باشه کافیه. من قبلا هم گفتم منظورم از دوستی روابط ازاد و بی بندوباری نیست بلکه یک رابطه اخلاقی انسانی و به قصد شناخته حالا اگه شما بیم اینو دارین که با چنین رابطه ای به فساد کشیده بشین خوب دوستی نکنین اما لطفا ضعف های خودتون رو به دیگران هم منتقل نکنین. بسیارند ازدواج های سالمی که از دوستی های سالم حاصل شدن اما متاسفانه شما فقط نیمه خالی لیوان رو میبینید که اون هم بخاطر دوستی های ناسالم و فقدان تعقل بوده زیرا که بیشتر مردم،زیبایی خودشان را کمتر میبینند به ویژه در جایی که فرد علاقه به کسی داشته باشد.(زیبایی خودش را فراموش میکند.)
بنابراین با توجه به همه این مسائل سعی کنید به جنبههای دیگر خواستگارتان از جمله؛ اخلاق و رفتارشان توجه بیشتری داشته باشید زیرا اگر فردی باشند که مسائلی اخلاقی و دینی را رعاخودم چون به من می خوره که سنم کم باشه، پسرهایی که از من کوچک تر هستن پیشنهاد ازدواج دادن. اما من فورا رد کردم. اما پسرها بی خیال نمی شدند. اصلا هم برایشان مهم نبود که من بزرگتر هستم. اما بعد از ازدواج تازه می فهمند که چه حماقتی مرتکب شده اند.
همه روانشناسان می گویند که پسر باید چند سال بزرگتر باشد.مشکل شما ظاهرا خیلی جدی نیست و کسی به خاطر وجود لکه یا خال در بدن همسر وی را ترک نمی کند البته نمی دونم چه اندازه این مسئله در زیبایی شما تاثیر دارد اگر طوری است که عرفا به زیبایی شما صدمه می زند بهتره به خواستگارتون بگید اما اگر مسئله مهمی نیست نیازی به گفتن نداره.اگر خواستید این مسئله را بیان کنید بهتره زمینه سازی کنید و با خونسردی تمام و با ساختن داستانی در یکی از جلسات به طور اتفاقی این مسئله را بیان کنید مثلا می تونید در مورد پوست صحبت کنید و در بین کلام بحث را بکشید به لکه های پوستی و در نهایت بگید من هم رو بازوم چند مورد لکه دارم و....موفق باشید
چقد دچاره دوگانگی میشه من هنوزمخانواده(خواهرها و برادرها) و وطعاً این رو بخاطر پیر شدن و تنها شدنتون میگن و اینکه دختر هرچی سنش بره بالاتر شانس ازدواج مناسب ترش کم میشه ولی به نطرم همینطور صبر کنید و تلاش کنید تا راضیشون کنید و برید. شما با این تفکر یه پسر دیگه رو هم به دردسر میندازید و صلاح نیست ازدواج کنید. در واقع اگه با این تفکر و فقط به اجبار ازدواج کنید، زندگی یه انسان بی گناه رو به تباهی می کشونید و خیانت عظیمی کردید بهش. شما فقط زمانی می تونین شوهر کنین که دلیل آفرینش و تکامل و جایگاه زن رو متوجه شده باشید و اینطوری جبهه گیری نکرده باشین علیه ازدواج و مردها و البته گذشته تاریکتون رو از یاد برده باشید
دوستی و رابطه صمیمی ایجاد کنید.
به طور کلی از طُرُق و بهانههای مختلفی میتوان ارتباط ایجاد کرد. شرکت در اجتماعات فرهنگی و سیاسی مثل نماز جمعه، مراسمات عمومی و خصوصی، هم غذا، همسفر و هم مسیر شدن با دوستان و بستگان، مطرح کردن مباحث روز سیاسی و اقتصادی در جلسات، گرفتن کتاب به صورت امانت یا اهداء کتاب و... . وفقکم اللهبه نظر من این خانوم مشکلی نداره چون به صورت شرعی ازدواج کرده و بنا به دلایلی طلاق گرفته به هر حال خانوم مطلقه حسابش جداست برای مردم جامعه تا یه خانومی که رابطه نامشروع قبل ازدواج داشته.
فقط اینکه میگین مهریه و جهیزیه رو بخشیده چند تا دلیل میتونه داشته باشه یکی اینه که این خانوم یه بیماری ای داشته و یا یه دروغی قبل عقد گفته که بعدش شوهرش تونسته طلاقش بده یا خدایی نکرده وقتی که ثابت بشه زن با کسی دیگه رابطه داشته و شوهرش تونسته ثابت کنه و چند تادلیل دیگه هست که زن مجبور میشه از مهریه اش بی سرو صدا بگذره.
به نظرم همه این موارد رو بررسی کنین و دلیل طلاقش رو بفهمین.
معمولا اقایونی با خانم های مطلقه راحت ازدواج میکنن که در یه نگاه عاشق و شیفته اون خانوم بشن و ایشون رو با تمام خوبیها و بدیهاش بپذیرن و همیشه حامی و پشتیبان این خانوم باشن یکی هم اینکه شرایط مشابه داشته باشن یا پسرهایی که قبل ازدواج شریک های مختلف داشتن و زیاد براشون مهم نیست که خودشون و همسرشون قبلا با چند نفر بودن ولی پسرهایی که خیلی پاستوریزه هستن نمیتونن تو زندگی با اینطور خانم ها کنار بیان.
به نظر من همش بستگی به تصمیم شما داره من اگه جاتون باشم قبل اینکه تصمیم جدی ای بگیرم بیخود اون خانوم رو امیدوار کنم یا بخوام با خانوادم درگیر بشم اول میرم پیش یه دکتر روانشناس خوب ازش میخوام ببینم شخصیتم چطوریه ایا من توانایی پذیرش همچین زندگی ای رو دارم یا الان به خاطر احساسم این تصمیم رو گرفتم.ون مادر شوهر و فامیل شوهر میشنوی که باید تا اخر عمرت خونه نشین بشی سعی کن همیشه جوری باشی که مردم به خوبی ازت یاد کنن و بهت اعتماد داشته باش
اب با خودته ..سر دنیا هم که بیاد خواسلی احتمالا شرایط ازدواج نداره اگه شرایط ازدواج داشت حتما برای ازدواج اقدام میکرد البته اینطور ازدواج ها هم ریسک هست مثلا اقا پسر راضی شدن بالاخره به خانوادشون گفتن اونوقت تازه ممکنه مامانش بگه نخیر من خودم باید برات دختر پیدا کنم و این دختره بدرد نمیخوره هزار تا عیب و ایراد هم بذاره روی شما و پسره هم بگه حرف اول ومسئله سربازی یه قانونه و هر کسی که توی این کشور زندگی میکنه باید بهش عمل کنه. بعلاوه اینکه سربازی رفتن ماها صرفا به نفع شخص خاصی نیست که بریم یقش رو بگیریم و بگیم اقا این چه وضعیه؟ یه منفعت عمومیه که هم زحمتش به نوعی برای همس و هم نفعش برای همه. لذا اگه شما بری نظام وظیفه بگی آقا چرا سربازی؟؟ میگه فکر کردی منم خوشم میام با شماها سر و کله بزنم و دنبال هماهنگ کردن این کارها باشم؟ منم یه بخشی از این پازلم که به وظیفم عمل می کنم و اگه یه روزی قرار بر این باشه که سربازی حذف بلیل بسیار بدیهیه چون اونها شما رو به عنوان همسر پسرشون و عروس برتر از خودشون میبینن اینطور صحبتهایمن مغرور نشدم فقط از بابت اینکه تلاشهام نتیجه داده خوشحالموگرنه تا حالا به کسی فخر نفروختم.اتفاقا خیلی جا ها وقتی میرم اصلا از خودم چیزی نمیگم. اما در مورد ازدواج اولا تو محیط کار و دانشگاه 80الی 90درصد داشتن به همسرشون خیانت میکردن. دوما هرکسی اومد خواستگاری بنظر میومد برای شرایطم و شغلم اومده.(ضمن اینکه همه ملاکهام تحصیلات اخلاق ظاهر و درامد را در حد خودم و نه بیشتر نداشت) ثانیا زندگی متاهلی مسئولیت و دردسر داره.الان خیلی از همکارام که متاهلن حسرت این همه وقت و فعالیت منو میخورن(همش میگن این همه پیشرفت درسی داری چون متاهل نیستی وگرنه وقت نداشتی) بعدشم خیلی از همکلاسیام که متاهلن انقدر بی حال و خسته اند که حتی حوصله ندارن مثل دوران مجردی به ظاهرشون برسن . همه زندگیشون شده سرکار رفتن و شب اومدن خونه و کار خونه کردن. بنظر من کار خونه انجام دادن خوبه اما یکجورایی وقت تلف کردنه چون اخرشم نه پیشرفتی داره و نه بچشم کسی میاد. من بشخصه ادم خیلی فعالی هستم واگر خودمو بندازم رو دور یک زندگی تکراری و کسل کننده افسرده میشم.خیلی میل به ازدواج نداشتم و یک خواستگار سمج هم داشتم که حرکاتش(فقط) باب میلم نبود و دیدگاه منو نسبت به ازدواج خراب کرد و فهمیدم ازدواج یعنی اختلاف نظر و سرو کله زدن با طرف مقابل و اخرشم به توافق نرسیدن سر یک موضوع.انقدر که الان که به ازدواج فکر نمیکنم ارامش دارم که قابل قیاس با زمانی که با خواستگار صحبت میکردم نیست.تو محیط کار تا میفهمن درامد خوبی داری فامیلاشون را معرفی میکنن و مثل روز برام روشنه که الان هرکس ازدواج میکنه یا بخاطر ظاهر طرفه و یا پول و مقام. زیر یک سقف رفتن با مردی که چنین دیدگاهی را داره برای من عین خودکشیه.را و من افتخار میکنم که بدون نمازشب و نافله پاک زندگی کردم و گناه نکردم تفاق خاصی نیفتاده کشما به جای محبت زیاد یا درخواست خواستگاری یا اظهار ناراحتی از جواب ندادن به تماسهایتان - تدریجا عقب نشینی و رابطه را کم کنید و وقتی که تماس گرفت سرد برخورد کنید و جواب مختصر بدهید و اگر علت را پرسید بگویید که من اهل دوستی و رابطه بی هدف نیستم، یا جلو بیا یا تمام کنیم، اگر جلو امد که هیچ، امّا اگر گفت؛ تمامش کنیم. موافقت کنید؛ چرا که اگر طرف مقابلتان واقعا شما را بخواهد، دلتنگ شده و برمیگردد، اگر برگشت به غیر خواستگاری اصلا راضی نشوید، امّا اگر برنگشت، بدانید که او اصلا شما را برای ازدواج نخواسته است.همچنین یک توصیه کلی: هرگز به قول پسران مبنی بر ازدواج، اعتماد نکنید.با آرزوی موفقیت
د .
وقتی به صراحت میگن شما رو برای ازدواج نمیخوان چرا حاضر میشی از روحت و احساست براش مایه بذاری عزیزمن؟ قدر خودتو داشته هات رو بدون و نذار به این راحتی مورد سواستفاده قرار بگیری
وابستگی هست اما دل بریدن از این وابستگی چندان هم سخت و غیرممکن نیست برای وجودت و داشته های خودت ارزش قائل باش و به احدی اجازه نده بعنوان یه مسکن باهات رفتار کنه. یک ماه زمان زیادی نیست این وابستگی شما هم از سر عادته که اگر بتونی سر خودتو گرم کنی و دل مشغولی ای برای خودت ایجاد کنی به زودی از سرت میفته
ما دخترا با احساسمون زنده ایم نذار احساست لگدمال لحظه های زودگذر تنهایی یه ادمی بشه که رک و واضح بهت گفته تو رو برای یه رابطه موقت میخواد نه یه بودن همیشگی..اگر به این رابطه ادامه بدی عزیزمن بازنده نهایی شمایی چون هیچ اتفاقی هم که برات نیفته حداقل تکه ای از روحت رو به یغما خواهد برد
مواظب خوبیات باش دوست من
جوانان هستند. دلیلش هم واضحه چون می دونند در بهترین حالت محترمانه ردشون می کنند (وضعیت غالب و شناخته شده). از طرف دیگر خواستگاران بالقوه و بالفعل شما بیشتر از گروه کوچک تر با وضعیت مالی و خانوادگی نزدیک به خودتان خواهند بود. در این حالت احتمال اینکه شما آن ها را به دلیل نداشتن اعتقادات مشابه رد کنید زیاده.
مشکل و در واقع خطر بزرگ برای دختر خانم ها (مخصوصا در وضعیت اجتماعی شما و بخصواقعیتی که خودتون بیان کردین اینکه همه پسرا میرن دنبال پول بدست اوردن ، اما دلیل ش واضح چون خانم ها مادی گرا هستن و پسرا می دونن دوره عشق و این چیزا نمونده فقط باید پول داشته باشی تا یه دشاید زمانی نیاز داشتید اما سرکوبش کردید و حالا میلی ندارید این حالت اگر باشه ظلم به شخص شماست که حالا که نشده پس پنجاه سال بعدم هم مهم نیس و همینجوری بگذره... هر انسانی ذاتا نیاز به همدم داره خصوصا از سن خاصی به بعد و اگر به نیاز خودش پاسخ نده ممکنه کم کم به انزوا کشیده بشه چون اطرافیان مزدوج شدن و سرگرم زندگی خودشون هستن هر چند با تاخیر رخ بده بهتر هس از اینکه رها بشه... دنیا منتظر کسی نمیمونه باید خواست تا رسید...ممکنه زمانی شرایطی باشه که آدم رو مجبور به عقب نشینی کنه خودتون رو سرزنش نکنید و از فرصت های بعد پیش آمده استفاده کنید... شاید هم یجور لجبازی درونی هس که حالا که قبلا نشده پس دیگه نمیخوام و اسمش رو میزارید نداشتن انگیزه که همانطور که گفتم چنین تفکری جز ضربه زدن به خود شخص به هیچکس ضربه نمیزنه باید حق زندگی رو برای خودتون قایل بشید و بت غرور های بیجا و یا خجالت کشیدن های بی مورد خودتون رو از حقتون محروم نکنید.. شاید عشق بی سرانجام به فرد خاص باعث این حالت شده که با مراجعه به روانشناس سعی کنید روحیه و نشاطتون رو بدست بیارید و آدمهایی که چنین مشکلی داشتند کم نیستند که بعد مدتی ازدواج کردند و خوشبخت شدند و زمان و توکل ان شاء الله حلال مشکلات هس و انسان فراموشکار هس به مرور براش عادی میشه و میتونه کم کم با دید بهتر دوباره از نو شروع کنه...وی من تعریف میکنه.حتی گاهی هم بعضی از اونا رو توی سر من میزنه و میگه تو توی خوشگلی عمرا به پای اونا نمیرسی و حتی گاهی سن کمتر بعضی از اونها رو به رخم میکشه.خلاصه هرچیزی که یک زن دوست نداره از شوهرش بشنوه.اینم بگم من 23سجدا چرا داداشتون تا سی سالگی سربازی نرفته؟
به نظرم بجای اینکه موضوع رو پیچیده کنین اگه اون خانوم اشناتون هستن مستقیم نظرشون رو بخواین مزیت این کار اینه که مزه دهن خانوم رو میفهمین مثلا ممکنه اون خانوم اصلا به داداش شما علاقه ای نداشته باشه و قول و قرار ازدواج با کسی دیگه داشته باشه و خوب اینطوری تکلیفتون مشخص میشه اگر هم علاقه ای داشته باشه به داداشتون صبر میکنه تا بره سربازی و بیاد اینطوری داداشتون به امید اینکه نامزد کرده میره سربازی و میاد.
حالا شما هم اول کار نمیخواد عقد کنین مطمئن باشین بحث هدیه و وضعیت داداشتون رو اون خانوم و خانوادش در نظر میگیرن و بعد جواب مثبت میدن یعنی داداشتون رو همونطوری که هست میپذیرن.ندگی مشترکم ازاینیکه هست بهتر بشه انشاالله.ممنونم از همتونل کنید؟ یکی که باید پاسخگوی نیازهاش باشید...ببین می تونی سرپرست یکی غیر خودتخ گفتی سارا خانم.این جمله که اونا ندادن خیلی خیلی بیشتر ادمو ناراحت میکنه.منم همسرم از خواستگاریای قبلیش تعریف میکنه اما من میترسم ازش بپرسم که تو نخواستی یا اونا ندادن چون واقعا برام دردناکه که بفهمم همسرم کسی رو میخواسته ولی چون اونا ردش کردن اومده سراغ من.تازه همه دخترایی هم که رفته خواستگاریشون سطح مالیشون و تحصیلاتشون از من خیلی پایینتر بوده و فقط زیباییشون از من بیشتر بوده.واقعا انگیزمو ازدست دادم همش دلم میخادهروقت از اونا تعریف میکنه بهش تیکه بندازم و بگم هنوزم دیر نشده میتونی بری سراغ همون معشوقه هات اما میدونم تیکه انداختن کاربدیه و زندگیمو از اینی که هست داغونتر میکنه.واقعا ناراحتم و حالم گرفتست
ان را بدانیم و زمان و مکان و شیوهی امتحان مشخص باشد، کارمان راحت است؛ اما چنین امتحانی، ارزش چندانی ندارد. وقتی کار سخت میشود که ندانیم چه موقع و چگونه امتحان میشویم و سختتر اینکه ندانیم در حال امتحان هستیم و بدتر از همه اینکه متوجه شویم از ما امتحان گرفتهاند و تمام شده و امتحان را خراب کردهایم و دیگر فرصتی برای جبران باقی نمانده است و چیزی جز حسرت عایدمان نمیشود. مانند روز قیامت که برای گناهکاران روز حسرت است و توسط قرآن، «یوم الحسرت» نامگذاری شده است.
پس چه خوب است همیشه برای امتحان آماده باشیم و حتی در شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی نیز خدا را فراموش نکنیم و حتی در خلوتهای خود، از رفتار و افکار ناپسند پرهیز کنیم و بدانیم که هر لحظه در حال امتحان هستیم.
چون شما مرد هستید، کار شما راحتتر است؛ میتوانید باز هم خواستگاری کنید، اصرار کنید، واسطه بفرستید. دوستتان که شما را به هم معرفی کرده، با توجه به این که شما را میشناسد و با آنها نیز فامیل است، میتواند حسابی از شما تعریف کند و بگوید من این پسر را کاملا میشناسم، اصلا اهل این حرفها نیست، شوخی کرده، من صد در صد او را تأیید میکنم و...؛ شما نیز باید این اطمینان را به دختر بدهید که کار شما یک شوخی در فضای مجازی بوده است و در دنیای حقیقی چنین شخصیتی ندارید یا کار شما اشتباهی بوده است که هرگز تکرار نخواهد شد.
اگر خجالت میکشید یا آن دختر اجازه نمیدهد که روال خواستگاری ادامه پیدا کند و نمیتوانید با هماهنگی خانوادهها و به صورت رسمی و حضوری با دختر صحبت کنید، میتوانید حرفهایتان را در نامهای بنویسید و از طریق پست یا فرد واسطهای به آن دختر برسانید و به دور از هرگونه حرف عاشقانه، به صورت رسمی و منطقی حرف خود را بنویسید. میتوانید به او قول دهید که این نوع رفتارها هرگز از شما تکرار نمیشود؛ میتوانید از او بپرسید که برای جبران اشتباهتان چه انتظاری از شما دارد؟ میتوانید به او بگویید من تضمین میکنم که اگر به من اعتماد کنید، پشیمان نمیشوید؛ میتوانید از ادر انتخاب همسر، صرف خوب بودن فرد کافی نیست؛ خوب بودن مفهوم وسیعی دارد و تا زمانی که به صورت مصداقی و موردی، منظور از آن مشخص نشود، باعث بروز خطا و اشتباه در تشخیص خواهد شد. واقعا ما به چه انسانی خوب میگوییم؟ آیا به کسی که انسان منعطف یا دست و دلباز و یا اهل گذشت و بخشش باشد، خوب میگوییم؟ و یا به کسی که انسان تحصیل کرده، با سواد و اهل علم و کمالات باشد، انسان خوب میپنداریم؟ و یا اینکه اگر اهل دین و اخلاق باشد؟ و ... بنابراین تا زمانی که مفهوم خوب بودن برای شخص به صورت مصداقی و مورد، مشخص نباشد، قادر نخواهد بود خوب بودن را برای خود تفسیر کند.از طرفی اکتفا به کلی خوب بودن فرد موجب موفقیت در انتخاب همسر نخواهد شد. بطور اصولی در ازدواج، نباید تنها به دنبال فرد خوب باشیم بلکه لازم است به دنبال همسر خوب متناسب با خودمان باشیم.از همین روست که ممکن است فردی به صورت مصداقی فرد موجه و خوبی باشد لکن از جهات دیگر مانند صفات شخصیتی، فرهنگی، خانوادگی، سنی، تحصیلی با ما تناسبی نداشته باشد.بنابراین خوب بودن فرد نافی در نظر گرفتن دیگر آیتمها جهت انتخاب همسر نیست. همچنانکه پیغمبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) در خصوص همتایی و هم کفویی زن و مرد جهت انتخاب همدیگر برای ازدواج فرموده است: «مرد مومن، کفو و همتای زن مومن است و مرد مسلمان همتای زن مسلمان.»[1]اما در مورد وضعیت فعلی این خانم، با توجه به اینکه سن این خانم جهت ازدواج بالا نیست که بخواهد از این بابت در انتخاب همسر عجله کند و از آنجایی که اختلاف سنی 15 سال هم بسیار بالاست، مسلما تناسب سنی میان این خانم و طرف مقالش برقرار نیست. لذا باید در انتخابش حتما تجدید نظر کند.امّا اگر واقعا به صورت منطقی و به دور از فضای عاطفی، همچنان این خانم سر تصمیم خود باشد، بهتر است قبل از هرگونه تصمیم گیری شتابزده، هردو به یک مشاور حاذق و با تجربه در امر خانواده و ازدواج مراجعه کرده تا با تشخیص و کمک مشاور بتوانید بهتر در تصمیم گیری عمل کنید.ن خود بسیاری از مسائل را حل خواهد کرد
3. با توکل بر خدا سعی کنید در زمانهایی که والدینتان در شرایط آرامی هستند بدون اینکه منجر به تنش خاصی شود مساله را مطرح کنید و دلایل آنها را در این زمینه بشنوید و شما هم دلایل خود را بازگو کنید.
4.استفاده از افراد دارای نفوذ که والدینتان آنها را نیز قبول دارند در این رزو می کنم که هیچ مشکلی نداشته باشی و جواب آزمایش منفی باشهپیشنهاد ازدواج موقت
اولا با این اوصافی که این فرد دارد و چنین پیشنهادی هم به شما داده، حرف غیر منطقی است ونباید پذیرفت،اگر شما را واقعا دوست دارد( صرفا علاقه زبانی قابل قبول نیست) چرا ازدواج دائم را مطرح نمی کند؟!!معلوم است که خیلی علاقه ای به ازدواج دائم ندارد.و بیشتر شرایط خودش را در نظر می گیرد ودنبال ارضاء نیازهای خودش هست.
همچنین اگر ازدواج موقت صورت بگیرد و بعد از آن جدایی باشد ،شانس ازدواج دائم برای شما با فرد دیگری به مراتب کمتر می شود.
ضمنا خانواده شما هم شاید تن به این موضوع ندهد(بدون اطلاع و مشورت با خانواده کاری را مرتکب نشوید،هر چند اصراربیشتر از طرف او باشد،چون صادق ترین و دلسوزترین فرد حامی شما خانواده تان هستند)
7.سابقه ناموفق وارتباط ناسالمهمه سالهای گذشته عقد کردند همشون هم پسر یا دیپلم و درس نخونده رفته تو کار آزاد یا لیسانس دانشگاه چلغوز آباد و شغل آزاد هست دخترام همشون در حد خودشون هسطمئنی میدونه شماره همسرته نه شماره تو؟
کاراش واقعا درست نیست حق داری
یه بار که جک فرستاد و خوندیش با گوشی خودت یه پیام بزن از جکش تعریف کن یا اگر سوالی پرسید تو جواب بده با گوشی خودت بگو شوهرم پیشه گوشیش نبود یا اینجوری میفهمه تو و همسرت فاصله بینتون نیس که بتونه این رفتارارو بکنه
بعد ازش بخواه این جکارو برا تو بفرسته کلا سعی کن ازت حساب ببره اگر دیدی خیلی داره زیاده روی میکنه به شوهرت بگو مزاحم داری یا یه جوری متقاعدش بکن که خودت میخوای گوشیاتونو یکی کنید خودت یه گوشی ساده بگیر ولی برا تلگرام و اینچیزا با گوشی شوهرت مشترک باشید شوهرت اگر موردی نداشته باشه که قبول میکنه تا چند وقت اینجوری باشه.
اسم این فکر شما وسواسه.زیاد کلیک کردید رو این موضوع.اگر در همین حدهدوست گرامی قبل از پاسخ خدمت تون عرض کنم که هیچ اعتنایی به روابط اینترنتی نیست و این روش در کشور ما اکثرا برای سر گرمی است نه ازدواج.اما در مورد سوالت عرض کنم با توجه به مطالب شما اون موقع که دختر خانم با شما آشنا شده 17 سالش بوده است لذا به نظر می رسه بیشتر برای اینکه بتونه با فردی صحبت کنه تن به این کار داده است از آنجایی که وی از نعمت پدر هم بی بهره بوده بیشتر نیاز به محبت داشته است و همه قهرو آشتی هاش از این موضوع نشات می گرفته است وی برای اینکه بتواند محبت بیشتر شما را جلب کند با شما قهر می کرده تا منتش را بکشید و این امر برایش لذت بخش بوده است
با توجه به مطلب بالا باید عرض کرد که نزدیک شدن وی به شما برای ازدواج نبوده است بلکه صرفا برای جلب محبت بوده است و حس درونی وی از منت کشی یک مرد لذت می برده است لذا این کار را با افراد دیگر هم تکرار می کرده است و اگر کسی محبت می کرده جواب رد نمی داده است مثل فرد طمع کار که حرص ثروت دارد و به حلال و حرام نگاه نمی کند هر پولی بدستش بیاید جمع می کند، کسانی که حرص محبت دارند می توانند این امر را از اشخاص متعددد طلب کنند.البته عشق خالص مثل کلمه حق یکی بیشتر نیست و اگر کسی خالصا مخلص کسی باشد هیچ وقت نمی تواند به شخص دیگر عشق بورزد لذا عشق های بعدی دروغین خواهد بود دقت داشته باشید عشق در یک فرد می تواند سه نوع باشد1- عشق حقیقی و لا غیر 2- عشق حقیقی + چندین عشق کاذب 3- عشق کاذب یک یا چند مورد. به نظر می رسد عشق شما از نوع سوم بوده باشد.وی در حال حاضر از محبت شما لذت می برد و با اینکه عشق واقعی به شما ندارد اما دوست ندارد این علاقه شما بریده شود لذا همین طور به صورت استند بای نگه تون داشته اچه کمک کردنش و چه نکردنش دخلی به رابطه شما نخواهد داشت. اما اگه قول بدین؛ حتی اگه دیر و زود هاید دید بدی نسبت به دختران در شما ایجاد شده که انگیزه رو از شما گرفته که چنین چیزی رو باید با توکل و خوش بینی و دقت و معیارهای الهی حل کنید و دختران خوب و پسران خوب کم نیستند و اگر انسان سعی کنه که خوب باشه خوب هم قسمتش میشه ان شاء الله البته اگر هم خطایی کرده باشه خداوند انقدر کریم هس که بهش فرصت جبران بده...پس نگران نباشید و در انتخاب و معیارهاتون دقت کنید و البته هیچ آدمی بی عیب نیس و در همه زندگی ها نیاز هس به از خود گذشتگی.. مهربانی...قناعت.. صبر...ایمان و توکل هر زمان انسان زیاد قیاس بکنه انتخاب کردن براش سخت تر میشه حواستون باشه...
ضمنا خوندن کتاب ها و مطالب مربوط به زندگی و همسر و شرکت در همایش ها میتونه در ایجاد انگیزه به شما کمک کنه و هم اینکه باعث آمادگی بیشتر شما برای ساختن زندگی موفق بشه...ت داشته باشه و این دفعه در آمدتو خرج خانودت نکن .. خواهر من کارمندهخ خداییش نشده پول به خانوده بده و پس نگیره ... البته انکار نیمکنم که خیلی ججاها هم برای خونداه خرج کرده ولی کاری نکرده که ما پر رو بشیم و ازش پول بگیرم ... یه جورایی پولم میگیرم خودمون میدونم باید بهش پس بدیم .
در خصوص وام گرفتم به نظر چیز بدی نیست الان بانک های خصوصی خوب وام میدن خدا هم بزرگه مطمئن باش میرسونه...توکلت به خدا
؛ چون همون احتمالی که ایشون در مورد مادر شما میگه، یعنی ترس از اینکه بعدا مادر شما بهش بگه من سر و سامونت دادم، در متاسفانه مادر و پدرشان نماز را کنار گذاشته اند البته مادرشان ظاهرا دوباره شروع نموده اند. و مهمتر اینکه پدرشان بعد از گذشت 50سال از سنشان متاسفانه سه سحتمال زیاد خودت هم اینکار و انجام دادی ولی بازم میگم به بهانه هایی بیشتر به خودت برس با گریم و پیرایشو لنز هر چهره ای داشته باشی زیبا میشی ولی طوری هم رفتار نکن که فکر کنه چیزی کم داریو داری جبران ومواردی که شما فرمودید، موارد قابل توجهی میباشد منجمله اینکه قراره برادر شما 21 ماه به سربازی بره، هنوز منبع مالیای از خود نداره، باید در دوران نامزدی هدیه خریداری کند و ... منتها اینها مواردی نیست که حقیقتا بتوان بابت آنها یک جوان را از ازدواج منع کرد خصوصا اینکه شاید ازدواج برای ایشان واجب هم شده باشد.البته اینجا چند مسأله وجود دارد که شاید برای پیدا کردن راه کار صحیح و جامعتر، دانستن آنها کمک کننده باشد. مثلا برادر شما چرا در سن نزدیک به سی سالگی به سربازی رفته؟ آیا تا این سنّ مشغول به تحصیل بوده و اهل علم و دانش و فرهنگ است یا مشغول کار و فعالیت اقتصادی بوده یا اینکه سوء پیشینه داشته و به نوعی از سربازی فرار میکرده یا ... ؟و سوال بعد اینکه برادرتان قصد دارند منبع مالی خود را در حین سربازی و بعد از سربازی چگونه تأمین کنند؟ و آیا به هر دلیل پدر شما میتواند کمکی به این پسر داشته باشد یا نه؟بازهم تاکید میکنم برای رسیدن به یک جواب جامع باید این مسائل حل شوند. اما فی الجمله عرض نمایم، خواستگاری نرفتن دردی را از شما دوا نخواهد کرد! بلکه بالعکس اگر فرض کنیم شما اقدام به خواستگاری نکنید و به هر دلیل آن دختر هم در این مدت ازدواج نماید، شاید تا آخر عمر باید پاسخگوی این سوال برادرتان قرار بگیرید که « چرا نرفتید به خواستگاری او؟ شاید آنها قبول میکردند و شما کم کاری کردید! »و حتی ممکنه او اعتمادش را در باقی مراحل زندگی به شماها از دست بدهد و دیگر خود مستقیم برای رسیدن به کارهایش تلاش کند و شما را از دایره تصمیم گیری زندگی خود خارج نماید که این به مراتب بدتر است.نهایت امر این استکه شما به خواستگاری میروید و اثبات میکنید آنچه از عهده شما ساخته بود را انجام دادهاید و این خانواده دختر است که جواب منفی داده. اصلا شاید آنها با شرایط مادی و سربازی و ... برادر شما کنار آمدند و همه جوره آن را پذیرفتند، خب در این حالت ما چرا بخواهیم سنگ بندازیم؟البته برای رسیدن به جواب جامع باید حتما به سوالاتی که بالا عرض شد پاسخ داده شود، ولی در هر صورت، سنجیده به خواستگاری رفتن، بهتر از نرفره نور ازدواج بر خویشتن داری مقدم شده است و برای رفع این نیاز باید ازدواج نمود.
شاید بگویی وقتی تا سالها امکان ازدواج نیست باید خویشتن داری بر ازدواج مقدم کرد در جواب باید بگویم: این حرف در مورد
ازدواج ایرانی که با سختی فراوان همراه است درست است اما ازدواج دینی اصلا نیاز به پول و امکانات ندارد تا جوان بخاطر ان مجبور باشد سالها خویشتن داری کند.در ضمن اگر بخواهی عفت پیشه کنی ممکن است اذیت شوی و مقاومتت کم شود و مرتکب گناه شوی.
این را هم بدان اگر اولین ارتکاب گناه سخت است بعد برایت عادی می شود و وقتی هم لذتش را چشیدی بیشتر به وادی گناه کشیده می شوی.ند دار هم شدند و الان نیز خوشبخت ولی خب یکی از زوجین نسبت به مسائل دینی خودش خیلی مقید نبود. بله در این صورت مشکلی هم پیش نخواهد آمد.اما اگر طرفین با تعصب بخواهند دستورات پیشوایان خود را عمل کنند حتما دچار مشکل خواهند شد.
در مواردی طرفین در اصول مشکلی ندارند یعنی هردو نماز میخوانند ولی یکی به خواندن نماز اول وقت مبادرت داشته ولی دیگری با تاخیر در این موارد خیلی مشکل عمیق نیست و میتوانند اقدام نمایند.
شما باید ببینید این اختلاف جزو کدام گروه و در گروه ها در کدام دسته جای دارد.ببیند اگر لطمه ای به عقاید و داشته های دینی تان وارد نمیکند با آن کنار آمده و یکدیگر را قبول کنید ولی اگر قرار است با این ازدواج حتی ارزشی کوچک از شما برچیده شود حتما در ادامه دادن این ارتباط تجدید نظر بفرمائید.
موفق و موید باشید
حتی اگه رو مخش میرفتم میتونستم زندگیش رو از هم بپاشونم ولی همیشه میگم کسی که به زن و بچه اش رحم نکنه به من رحم میکنه! یا میگم شخصیتم رو زیر سوال نمیبرم نگاه مردم رو تو اجتماع نسبت به خودم بد نمیکنم. وقتی خودم این همه خواهان دارم چرا چشمم باید به یه مرد متاهل دست دوم باشه. شااگر دختر، ساده و بی آلایشی نبود، مطمینا به دل من نمی نشست. این ساده گی رو بار ها تو رفتارش دیدم. خودش با وجود اینکه براش سخت بود، ولی چندتا از مشکلاتش رو با همسر قبلی اش صادقانه برام گفت. در ارتباط با حرف مردم راست میگی، من یکم اعتماد به نفسم پایین هست، ولی انصافا دیگه خیلی هم ضعیف نیست. با این وجود از این قضیه نگرانم. ولی به خودم گفتم اگر همه چی خوب پیش بره، و این دختر همونی باشه که من می خوام، قطعا پاش وایمیستم. من اولش سعی کردم، خصوصیات ایشان رو با ملاک های خودم بررسی کنم، و قضیه ازدواجشون رو تا بررسی کامل ملاک هام در نظر نگیرم، چون برای انسانیت ارزش قایل هستم. تن آدمی شریف است به جان آدمی / نه همین لباس زیباست نشان آدمیت بعد نشستم شرایط ازواج با یه خانوم مطلقه رو با خودم بررسی کردم. حالا دوست دارم نظر شما دوستان رو بدونم که ممکنه من با چه چالش های همره بشم که اگر اون توانایی در من وجود نداره، تو این راه قدم نزارم. در ارتباط با اطلاع خانواده حق با شمسات یکی از دلایل ریال قطع رابطه همین مطلع کردن خانواده بود، که بعد از محرم نظرشون رو جویا میشوم. اینکه میفرمایید چرا دوسال زمان نیاز دارید، من خودم شخصا بر اساس برنامه ریزی هام از اسفند 96 می تونم به لحاظ مالی یه خانواده رو ساپورت کنم، و سعی دارم از تا اون موقع می تونم شرایط زندگی رو محیا کنم.خانوم هم به نظرم به زمان نیاز داره تا از رابطه قبلی خوب کاری میکنی که ازدواج نمیکنی
با این طرز تفکرت زندگی ی نفر دیگم نابود میکنی
اینم بدون درسته که با ازدواج دختر محدود میشه ولی محدودیتش واسه پسر بیشتره
و خرج و مخارج ازدواج و زندگی مشترک همش با پسره و همه از پسر توقع دارن
دخترا بیشتر به ازدواج نیاز دارن تا پسرا، چه از نظر مالی چه عاطفی و ...چ تضمینی برای موفقیت شما، غیر از یک تلاش خستگی ناپذیر وجود ندارد، از اینرو سعی کنید با استفاده از اصرار محترماخواهرم شما در در یک شرایط سنی هیجان و عاطفه قرار گرفته اید،و چنین حالت ها و احساسات اگر کنترل شده نباشد، به ضررتون تمام می شود،چه بسا این فامیل تون اصلا قصد ازدواج ندارد و یا کس دیگری مد نظرش هست، فلذا باید صبور باشید،انشالله خدا خودش کمک می کند. اگر شرایط و ملاک برای زندگی را داشته باشد،و خواستگاری کردند آن موقع با یک مشاوره دقیق در موردش صحبت می کنیم. ولی فعلا خبری نیست،پس ذهن و خیالات خودتان را الکی درگیر نکنید، به آینده خودتان فکر کنید به برنامه هایتان، اهدافتان بها بدهید،مبادا نسبت به شکل گیری رابطه قدمی بردارید، تجربیات نشان داده که کوتاهی و احساساتی عمل کردن در این مواقع آسیب زاست. در عین حال عرض کنم که رابطه با نا محرم حرام است و خدا چنین رابطه ای را نهی کرده و حرام دانسته،و خوشش نمیاد.
موفق و سربلند باشید